Alfie Atkins



Thursday, June 26, 2003

● خيلي بيشتر از خيلي، پَست شدم!
اصلاً فكرشم نمي كردم كه منم يه روز اينجور بشم!
چقدر براي خودش تبليغ كرد، چقدر انرژي مصرف كرد، چقدر گفت و گفت و گفت، كلي هم تلاش كرد كه حرفاش منطبق با سلايق من باشه... اما من... پـــــــــــــــــــــــوف !




........................................................................................

Wednesday, June 25, 2003

واتز آپ داك!!!
نقل به مضمون از دافي داك﴿ع﴾




ورژن اسپرت هايپر شدن:
" دو كيلومتر كرال سينه ميري، پنجاه متر آخرش سبكِ سبكي، تو ابرائي، رو هوا. مطمئنم هيچ مخدري تو دنيا نمي تونه اينقدر نشئه ات كنه "
بـــــــابـــــــا ورزشكار!




........................................................................................

Monday, June 23, 2003

بالابان خداست! مي بردت اون بالا بالاها...
ممنون كه مسبب آشنائي شدي!




دنيا همه هيچ است و مردم همه هيچ
اي هيچ براي هيچ بر خويش مپيچ


شراب خام - اسماعيل فصيح




● عجب روزي بود ديروز!
عجب دعوائي كردم امروز با اين مردتيكه بو گندو توي شركت!




........................................................................................

Saturday, June 21, 2003

● تعريف نمي كنم، دل همتونم بسوزه D:

راستي، از كنار هم مي گذريم يا نمي گذريم؟

يه چيزه ديگه: خيلي بده كه من نمي تونم دروغ بگم،نه؟
يعني راستش خودمو كشتم اما، نچ ﴿بخوانيد noch )، فايده نداشت كه نداشت! شايد اين هم از بخت ياري ماست كه ...




........................................................................................

Thursday, June 19, 2003

........................................................................................

Tuesday, June 17, 2003

دل من همي داد گفتي گوايي
كه باشد مرا روزي از تو جدايي
بلي هر چه خواهد رسيدن به مردم
بر آن دل دهد هر زماني گوايي ...


فرخي سيستاني
( فيلم نامه شب هاي روشن – سعيد عقيقي )




........................................................................................

Monday, June 16, 2003

سه چيز را دوست دارم:
دوستي به شرطِ پايبندي
عاشقي به شرطِ عهد
و تو را كه شرط نمي شناسي.


فيلم نامه هفت پرده سعيد عقيقي




........................................................................................

Saturday, June 14, 2003

● هميشه آخر حرفش همينه: " ... فقط وقتت رو بيخودي تلف نكن! "
منم گفتم: " آخه عزيز من وقتي كه خودش داره تلف ميشه حالا بذار من بيخودي تلفش كنم، حداقل اينجوري دلم خوشه كه يه متهم براي كشتن وقت بينوا دارم كه بعداً همه تقصيرا رو بندازم گردن اون! "




● حالا كه اينجور شد:
نمـــــــــــــي خـــــــــــــوام!




........................................................................................

Friday, June 13, 2003

● باهاش حرف زدم، يه چيزائي رو بهش گفتم! البته همه اش رو نگفتم، يعني خواستم بگم اما بازم اون غده گندهه نگذاشت. بازم بي موقع از توي قلبم اومد بالا توي گلوم و اون قدر دردناك اومد كه چشمام رو سوزوند!
ازهفت هشت سال پيش حرف زدنم كم و كمتر شد. اگه هم چيزي براي گفتن بود توي كله ام بود و همون جا هم زده ميشد. خوب خيلي ها از اين وضع شاكي شدن اما اين جوري شد ديگه. يه مدت براي دل بقيه زبون باز كردم اما اونم عمرش خيلي كم بود. يه چيزائي رو نميشه كاريش كرد. وقتي تفاوت زياده، وقتي عقايد متفاوته، وقتي بايدها و نبايدها از زمين تا آسمونه، وقتي روش هاي حسي و هردم بيل تو با استدلال هاي منطقي و قانون مند اونا فرق داره پس همون بهتر كه تو سرت حرف بزني. اين جوري به نفع همه است!




........................................................................................

Thursday, June 12, 2003

● يك پنج شنبه با:

- آيدا
- يه گوله كاموا كه با انقباض عضله هاي پاش ميز رو بلند ميكنه ﴿مثلا﴾
- عيدي توام با آلوچه البته با تاخير سه ماهه
- مترو و اينكه مجبوري با چشمات زمين رو سوراخ كني، تازه بعدش هم كلي دچار خشكي گردن ناشي از سر به زيري ميشي
- The Lord of the Rings ﴿ ماچ ماچ يه عالمه ﴾
- كافه نادري و شاتوبريان
- پياده روي با مانع
- قحطي قهوه به علت خشكسالي در کافی شاپ های گاندی
- براي چهارمين هفته متوالي جام جم، البته خوشبختانه اين بار تنها با كافي شاپ سر و ته اش هم اومد!
- مقاديري گوشت برادر مسلمان
- يك فروند غزل شوكه!
- و باز هم شهر كتاب عزيز
- رضا غايب اما حاضر
- پارك طالقاني و مقاديري دري وري هاي فقهي از در و ديوار و افعال مراد در آوردي ﴿ كون قليزه، خوب نگفته معلومه كه از كجاش در آورده ديگه D: )
- پياده روي جانانه اي كه با هدف " تا كوچه بعدي " به ته ميرداماد انجاميد!
و در آخر اينكه D: و ...




........................................................................................

Monday, June 09, 2003

● چيزه... اين همچين يه نمه بالاي ۱۸ ساله! خلاصه از ما گفتن بود.

وَ لَقَد زَدي به تُ×مَش وَ نِموُديَش قًُرا ...




........................................................................................

Saturday, June 07, 2003

استفاده از پله به جاي آسانسور، به منظور ايجاد تنوع در زندگي!




آري، آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه ناپيداست
من به پايان دگر نيانديشم
كه همين دوست داشتن زيباست

فروغ فرخزاد




مشكل اساسي اين است كه پدر مادرا و بچه ها هميشه با هم بزرگ ميشن!




........................................................................................

Friday, June 06, 2003

ايتاليائي جونم تولدت مبارك!
يه عالمه مي ماچمت :*





........................................................................................

Thursday, June 05, 2003

صبح اصلا حسش نبود و هي تو دلم خدا خدا مي كردم كه كنسل بشه اما خوب خوشبختانه نشد! و بعد از يه تلفن از يه راه كم و بيش دور از يه نفر كه به هيچ وجه دلم براش تنگ نشده ( D: )، به سوي يك جلسه توجيهي دو ساعته سرازير شديم و البته عين بچه هاي گل توجيه هم شديم اساسي! اما توجيه اش بد مدل ريشه اي بود، چون تا دو ساعت بعدش دچار اين توهم بودم كه روي كله ام يه فيل نشسته! حالا فيل چه ربطي به IELTS داره، نمي دونم!!!
ظهر در جوار دوستان به منظور اداي احترام به حرف قدما مبني بر اينكه تا سه نشه بازي نشه، براي سومين هفته متوالي ناهار رو جام جم كارت زدم!!!
بعد از ظهر برنامه Cheer up كنون داشتيم و حسابي موثر بود. هوارتا چسبيد!

و در آخر با تشكر از:

نازلي
آقاي شريف
بر و بچه هاي شهر كتاب خودمون
ايمان
رستوران جام جم
رضا
غزل
يكي از كافي شاپ هاي مركز خريد گاندي
شهرداري مناطق ۱،۳
خانواده محترم رجبي
و كليه عزيزاني كه ما را در اين مهم ياري نمودند!
تهران - خرداد ۸۲




........................................................................................

Wednesday, June 04, 2003

........................................................................................

Monday, June 02, 2003

........................................................................................

Sunday, June 01, 2003

...Status: Dialing
...Status: Verifying username and password
...Status: Logging on to network
...Status: Disconnecting





........................................................................................

Home